بسم رب الشهدا و الصدیقین
ما دو سال پیش عید فطر تو خونه نشسته بودیم با فاطمه خانم تلویزیون که اعلام کرد ماه رویت شده و عید فطر رو اعلام کردن به فاطمه خانم گفتم پاشید بریم یه سر به خونه مامان و بابا بزنیم اول رفتیم منزل پدر خودم ، بابا فاطمه خانم رو بغل کردن و یه تراول پنجاهی عیدی دادنو تبریک عید گفتن بعد یکم نشستیم و خواستیم بیایم خونه مامان فاطمه خانم، ایشون تو ماشین یکم گرفته بود گفتم چیشده؟ گفتن اگه بابام بود عیدا که میشد عیدی میدادن. ما رفتیم سر مزار شهید و بعد رفتیم خونه حاج خانم. اومدیم تلویزیون رو که روشن کردیم دیدیم آیت الله مهدوی دارن دعای چهلم صحیفه سجادیه وداع با ماه مبارک رو میخونن، به حاج خانم گفتیم که اگه صحیفه دارید بیارید که این دعا رو بخونیم، ایشون رفتن از قفسه کتاب سه تا صحیفه اوردن که من اولی رو برداشتم و گفتم با هم می خونیم، صحیفه رو که باز کردیم دیدیم یه دست نوشته هست نوشته:
تقدیم به دختر گلم فاطمه خانم ،امیدوارم که همیشه با خدا باشی و بابای خود را از دعای خیرت بی نصیب نکنی از طرف بابا ۹۱/۹/۱۶.
چند سال قبل از شهادت…
یکم دیگه ورق زدیم دیدیم یه تراول پنجاهی هست. این صحیفه رو شهید مجیری تهیه کرده بودن که بدن به فاطمه خانم ولی این کار انجام نشده بود یعنی ۹ سال قبل شهید مجیری این هدیه رو آماده کرده بودن که اینجا که دخترشون هدیه بابا رو نیاز داشتن به دستشون برسه و فاطمه خانم اونجا خیلی خوشحال شدن.
کرامتی از شهید مجیری، نقل از داماد شهید